مشتري ايراني من!
حدود يكي دو هفته پيش يكي از مطالب بخش انگليسي وبلاگم را به بخش هييت تحريريه روزنامه اتاوا سيتي زن فرستادم و آنها موافقت كردند كه مطلب را در بخش نامه ها چاپ كنند. و اينكه از من خواستند كه در صورت موافقت من عكسم را نيز در كنار مطلب بگذارند. بعد از سه روز از ارسال نامه مطلب فوق منتشر شد. طي دو هفته گذشته اكثر مشتريهاي دايمي فروشگاهي كه من در آن كار مي كنم اشاره مي كردند كه عكسم را در روزنامه ديده اند وتعدادي هم در باره مطلب من صحبت مي كردند. البته اكثر آنها به دليل اطلاعات كمي كه از ايران دارند نتوانسته بودند كه در جريان كل موضوع قرار بگيرند و براي من هم جاي تعجب نبود. تا اينكه ديروز يكي از آنها كه هميشه اخمو وساكت است و اكثرمواقع مست به مغازه مي آيد به محض ورود به فروشگاه با لبخندي گفت: «دمت گرم خيلي خوب نوشتي.» من تازه در آن لحظه در يافتم كه او ايراني است.
<< Home